کاف

من در یک قدمی خودم

کاف

من در یک قدمی خودم

آبی شماره دو

آقای میم عزیز!

ماشین چهچه زنِ من تا آن دورتر ها فقط تصویر تو را دارد. امروز سوررئال شده ام تنها برای تو و خودم و دیگرهایی که نمی فهمند و درک هایی فراتر از آن چه ما داریم و اندیشه هایی ناب تر از نادیا و وهم های خواب آلوده ی من و نگاه های کج و معوج مشتاقت که دوستشان دارم گرچه نفهمم چه می گویی. واگویه های ذهن من بر کاغذ به این سرعت نفوذ نمی کند و انشعاب های ذهنم را نمی توانم  با این سرعت بنویسم پس بگذار همین ها کفایت کند حرص نوشتنم را که حرص کلمه ی مناسبی نیست می دانم. بگذار همین جا هم مانند شب های تو و رختخواب تو در آغوش تو منگ شوم و شل و لَخت و آسیب پذیر مثل گل هایی پژمرده بر کف خیابان که ماشین ها را یک به یک لمس کنم و له شوم و تو خواب خواب خواب...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد