-
آبی شماره دو
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 17:54
آقای میم عزیز! ماشین چهچه زنِ من تا آن دورتر ها فقط تصویر تو را دارد. امروز سوررئال شده ام تنها برای تو و خودم و دیگرهایی که نمی فهمند و درک هایی فراتر از آن چه ما داریم و اندیشه هایی ناب تر از نادیا و وهم های خواب آلوده ی من و نگاه های کج و معوج مشتاقت که دوستشان دارم گرچه نفهمم چه می گویی. واگویه های ذهن من بر کاغذ...
-
آبی شماره یک
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 17:52
برای آقای میم عزیز یک لکه ی آبی پررنگ نصفه گذاشته ام روی پیشانی ام، درست سمت چپ مغزم، آن جا که هر روز صبح از روی بالشت بر می دارم و داغ است و داغ داغ داغ...لکه ی آبی پر رنگ نمادی از آب است، آب سرد و خنک، خنکای چشمه ای شاید که کنارش بنشینی و انگشتانت را در آب سردش فرو ببری و مفاصل گرد انگشتانت یخ بزند و خرکیف شوی! یک...
-
مشکی شماره یک
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 17:50
برای آقای میم عزیز یک روز سرد و گرم بهاری به سان همین روزهای ما و شب هایی که من تنها تک تک می خوابم تک تک خوابهایم را می شمارم. این که تمام شد این یکی هم و آن خواب دیروز هم که دیگر جایی ندارد در ذهن و مغز من که از هم پاشیده و پاچیده در کنار درب اتاقی که نشسته ام کفَش و پای این لپ تاپ قراضه ی ضعیف الجثه که گرچه در...